هدف فانتزی
پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
هدف فانتزی
نوشته شده در دو شنبه 20 / 4 / 1394
بازدید : 1960
نویسنده : ابوالفضل رخشانفر

مجموعه آثار تالکین به همراه تعدادی دیگر از آثار فانتزی را می‌توان آثار فانتزی کلاسیک دانست. اگر بخواهیم برای این دسته از آثار فانتزی ویژگی ای قائل باشیم، می‌توان به مفاهیم و تمثیل‌های مستتر در لایه‌های داستانی و روایات ساده و سنتی داستان اشاره کرد. در این داستان‌ها عمدتاً نویسنده با توجه به عقاید، اساطیر و مفاهیم و رسومات گذشته و ایده آل‌های خودش سعی در اشاره به آن‌ها و زنده کردن حقیقت‌های مدنظرخود باتوجه به نقش آن‌ها در داستان داشت. به همین خاطر می‌توان نویسندگانی مثل تالکین و لوییس را نویسندگانی حقیقت گرا دانست اما دسته ای دیگر از آثار عملاً در تضاد با آثار فانتزی حقیقت گرا قرار دارند، این آثار جدای از اینکه وجه غالب آن‌ها سرگرمی و مفاهیم و پیام‌های انتقالی در این داستان از کمرنگ تر از آثار تالکین است بیشتر در مورد غدغه های شخصی و کنکاش در مورد ماهیت انسان هستند. از جمله‌ی این آثار می‌توان به نغمه ای از آتش و یخ اثر جی.آر.آر مارتین اشاره کرد. نغمه دارای روایتی مدرن است که مخاطب را بیشتر به قهرمان و احوالات درونی آن نزدیک می‌کند ولی این به نوعی به دور از رمانتیسم غالب در آثار فانتزی و حتی نزدیک ادبیات ناتورال و کارهای نویسنده‌ی بزرگی مثل زولا است، می‌توان نغمه ای از آتش و یخ را ترکیبی از داستانی در بستر قرون وسطی دانست که مایه ای از فانتزی به آن اضافه شده است. در آثار تالکین این حقیقت است که ارزش دارد این گونه است که تورین تورامبار به خاطر پی بردن به حقیقت تلخ تن به خودکشی شرافت مندانه می‌دهد و نیه نور نگون بخت مرگ را انتخاب می‌کند ولی مثلاً در نغمه نه صرفاً حقیقت بلکه این واقعیت و نحوه استفاده از این واقعیت است که حائز اهمیت است. هرچند که این واقعیت زشت و غیر قابل پذیرش باشد ولی چون ممکن است باعث ارتقا شود دارای ارزش است. نمود این وجه را می‌توان در سخنی که پتایر بیلیش به لرد می‌گوید، یافت: ❝ پتایر بیلیش: آشوب یه چاه نیست، آشوب یه نردبونه! خیلی از کسایی که سعی کردن ازش بالا برن شکست خوردن سقوط اونا رو خرد کرد؛ و بعضی‌ها شانسی برای بالا رفتن دارن اما اونا قبول نمیکنن اونا به مملکت می چسبن یا به خدایان یا به عشق. دروغ‌هایی کنایه آمیز! فقط نردبونه که واقعیه، بالا رفتن تنها چیزیه که وجود داره! در فانتزی‌های کلاسیک، شخصیت‌ها بر مبنای ارزش و ضد ارزش به شخصیت منفی و مثبت تقسیم می‌شوند ولی مثلاً نغمه آتش و یخ تا حدودی وجه تفریق دهنده فرصت و تهدید است یعنی عملاً قهرمانانی بیشتر محبوب‌اند که از فرصت‌ها با توجه به کیاست و فراست خود استفاده کنند مثل تایوین و سرسی لنیستر، لیتل فینگر و واریس و در این میان مهم نیست که چقدر به اصول اخلاقی و انسانی پایبنداند و اصلاً آن‌ها را قبول دارند (که ندارند) و تنها برای آن‌ها ارتقا مهم است و برای این گونه شخصیت‌ها هدف، وسیله را توجیه می‌کند چون خود را محور همه چیز و برتر از همه می‌دانند و واقعیت در سازگاری با خواسته آن‌ها امکان وجود می‌یابد ولی در آثار تالکین این گونه نیست و هدف به هر وسیله ای امکان پذیر نیست. حتی شخصیت‌های منفی دنیای تالکین دلیل سقوط عمیق تر و موجه تری دارند مثلاً ملکور و سائورون بخاطر قدرت طلبی و میل به برتر بودن و نامحدود بودند عصیان می‌کنند یا فئانور (البته اگر اورا شخصیتی منفی بدانیم) بیشتر بخاطر خشم، آتش درون و میل به عصیان و سرکشی که در نهاد آدمی است ولی اگر به کنکاش در اندیشه شخصیت‌های منفی نغمه آتش و یخ به پردازیم به دلایل سطحی یا بی اهمیت تری می‌رسیم. در دنیای تالکین ارزش و ضد ارزش ملاک است و زایش تراژدی از زیرپاگذاشتن حقیقت و ارزش و دوری از فطرت آغاز می‌شود ولی در دنیای مارتین نادیده گرفتن فرصت و غفلت از آن سبب سقوط است (البته منظور من شکست است و نه سقوط معنوی و روحی) این گونه است که قهرمانانی از دنیای مارتین که بیشترین شباهت را به قهرمانان دنیای تالکین دارند عملاً از همان ابتدا در معرض تباهی قرار می‌گیرند چون شاید نمی‌توانند خود را با واقعیت موجود تطبیق و سازگاری دهند: کال دروگو: جنگ سالاری ساده که شاید بخاطر نداشتن تدبیر و نیرنگ جان خود و تاج و تخت خود را از دست می‌دهد ادارد استارک: شخصیتی والا که چوب ترحم به دشمن خود (سرسی لنیستر که همسر دوست او رابرت باراثیون بود) و قانع بودند (ادعا نداشتن نسبت به تاج و تخت و تصاحب نکردن آن در زمانی که فرصت تصاحب بود) را می‌خورد و در نهایت آبرویش بر باد، سرش به دست جلاد و دخترانش به اسیری گرفته می‌شوند (البته آریا فرار می‌کند). داستان‌های مدرن فانتزی دارای کنش، سرگرمی و حس همذات پنداری بیشتری برای مخاطب هستند ولی شاید بعد از رسیدن به این هدف کارکرد خود را از دست می‌دهند. ویژگی اصلی فانتزی از نظر مصحف این سطور، زنده کردن ارزش‌ها و ایده آل‌های فراموش شده در واقعیت پلشت بیرون است، واقعیت تا دم در فانتزی می‌آید ولی وارد نمی‌شود ولی مثلاً در نغمه چنان عرصه تنگ، فضا تاریک و حقیقت خوار می‌شود که باید شخصیت‌های داستان برای نیل به موفقیت پست تر و بی رحم تر از ددان دنیای واقعی باشند و این گونه است که گاهی این داستان‌ها به بجای اینکه نوید دهنده امید و روشنی باشند بذر ناامیدی و یاس را د دل خواننده می‌پراکنند، چنانچه باید از این فانتزی سیاه به واقعیت موجود پناه برد! این گونه آثار این پیام را دارند که حقیقتی وجود ندارد و اگر دارد جز مشتی باورهای ذهنی و سد راه موفقیت نیست بلکه این واقعیت هرچند پست و سازگاری و بهره برداری از آن است که ارزش دارد. اگر مثلاً در سیلماریلیون (و به عنوان مثال الف‌ها در بازگشت الف‌ها به خانه اولیه) مسئله شدن و حرکت دوباره به سمت منشأ و روشنی است در نغمه مسئله بودن است، بودن به هر قیمتی و به قیمت مرگ ایده آل‌ها و ارزش‌ها و این هشداری برای ادبیات فانتزی که چیزی می‌تواند نوید دهنده‌ی روشنی ست هرچند با قالبی نو و جذاب، به ضد خود و ضد اهداف فانتزی تبدیل نشود.




مطالب مرتبط با این پست
.



می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: